top of page

BODY & CITY

Writer: Barhen StudioBarhen Studio

Updated: Dec 7, 2024


بدن مهم‌ترین ساحت اعمال قدرت است. طبقه‌ی حاکم در هر جای دنیا و در خانواده، مدرسه، دانشگاه، کارخانه و خیابان با به مالکیت درآوردن بدن‌ها سعی می‌کند پایه‌های هژمونی خود را محکم‌تر کند.


از دلایل اصلی حساسیت طبقه‌ی قدرت به بدن در جامعه، نگرش سرمایه‌محور به انسان است. کریس شیلینگ استاد جامعه‌شناسی دانشگاه کنت که سال‌هاست درباره‌ی جامعه‌شناسی بدن دست به پژوهش‌ می‌زند، در کتاب «بدن و تئوری اجتماع» گفته:

بدن‌ها در حکم نوعی سرمایه‌ی اجتماعی‌اند که ارزش‌شان از طریق  توانایی طبقه‌ی مسلط در معرفی بدن‌ خودشان و سبک زندگی خودشان به عنوان بدن‌ها و سبک زندگی‌های والاتر یا ارزشمندتر، تعریف و تعیین می‌شود. به بیان دیگر تحمیل نوع خاصی از پوشش و شکل‌دهی به بدن با عنوان ارزش، در حقیقت اندوختن سرمایه‌ توسط طبقه‌ی قدرت با بدل کردن فرد به منابع انسانی ست.

جامعه‌شناسی بدن به جز تحلیل و نقد شکل‌دهی به بدن توسط طبقه‌ی قدرت، به تاثیر حوزه‌های سلامت و مد بر بدن‌ هم می‌پردازد. ما با رضایت خود فرم بدن‌مان را بنا به نظر پزشکان، ورزشکاران و رسانه‌های مد تغییر می‌دهیم. برایان ترنر جامعه‌شناس بریتانیایی افزایش علاقه‌ی مردم به جوان ماندن در همه‌ی سنین و گسترش تکنیک‌های کاهش وزن و جراحی‌های زیبایی را در کنار تلاش رسانه‌ها برای معرفی الگوی برتر اندام، سبب تغییر نگرش سنتی به بدن می‌داند. نشانه‌های فرهنگی در این تغییر نگرش، اثرگذارتر از توجه عمومی به حوزه‌ی سلامت است.





ما چه مجبور به شکل‌دادن به بدن خود باشیم و چه به دلخواه آن را تغییر دهیم، از نوعی سازوکار فرهنگی تبعیت می‌کنیم که آبشخورش اسطوره، مذهب، عرف، تکنولوژی و زیبایی‌شناسی ست. طبقه‌ی قدرت اما با استفاده از این کدهای فرهنگی، سعی در رمزگشایی از اصلی‌ترین پرسش حاکمان در تمام تاریخ دارد؛ چگونه تعداد بیشتری از شهروندان را همراه خواست‌های خود کنیم؟ به باور کارل گوستاو یونگ در کتاب «ضمیر پنهان» طبقه‌ی قدرت برای رسیدن به این هدف، سعی در نهادینه کردن ارزش‌های عینی مورد حمایت خود در جامعه و سپس جانشین کردن آن‌ها به‌جای نگرش‌های شخصی و فردیت دارد. در این حالت قضاوت جمعی، جایگاه هر فرد مستقل را غصب می‌کند. ملموس‌ترین ساحت قضاوت عمومی هم، نحوه‌ی بازنمایی بدن در جامعه است. ‌ همچنین رابطه‌ی بدن و تکنولوژی و تاثیر جامعه‌شناختی و روان‌شناختی این رابطه، موضوع جدیدی ست که ذهن هنرمندان و اندیشمندان را به خود مشغول کرده. حضور گسترده و غیرقابل حذف تکنولوژی و ماشین‌ها در زندگی ما، باعث شده نویسنده‌ای چون ارنست یونگر آلمانی، فناوری را یونیفرم انسان‌ امروزی قلمداد کند. لارس اسونسن فیلسوف نروژی در کتاب «فلسفه‌ی ملال» با تحلیل شاهکار دیوید کراننبرگ یعنی فیلم Crash بر این باور است بسیاری از ما تولید‌کننده‌ی تکنولوژی نیستیم، حتا مصرف‌کننده‌ی به‌روز و مطلع آن هم نیستیم؛ عموم مردم جهان بدل به دنباله‌رو‌های افتان و خیزان فناوری شده‌اند و در این راه ناگزیر، نگاه‌شان به بدن‌ و جنسیت به هر جایی که فناوری به آن سمت ببرد، کشیده می‌شود.


شاید هیچ فیلسوفی به اندازه‌ی میشل فوکو رابطه‌ی قدرت و بدن را واکاوی نکرده باشد. یکی از مهم‌ترین منابع نیز در این‌باره کتاب «مراقبت و تنبیه: تولد زندان» اوست. فوکو در این کتاب نشان می‌دهد مناسبات طبقه‌ی قدرت، بدن انسان را به‌مثابه یک ابژه، متعلق به خود می‌کند. به‌باور او مراقبت دایمی نهادهای قدرت از نحوه‌ی بازنمایی بدن در جامعه و تحمیل انضباط و نظارت بر بدن‌ها، از نظر کارکرد تفاوتی با آزار بدنی و شکنجه‌های قرون وسطا ندارد.

مساله‌ی جنسیت و بازنمایی بدن، موضوع مهم دیگری ست که هرچند مطالعات مربوط به آن به سده قبل باز می‌گردد اما از آغاز تاریخ انسان وجود داشته است. در عهد عتیق آمده که آدم و حوا بعد از هبوط، اندام جنسی خود را پوشاندند. انسان‌های نخستین با پوشانیدن بخش‌های خاصی از بدن زنان و مردان، اهداف محافظتی یا آیینی داشتند. بعد از آن اما با خلق مفاهیمی چون شرم و یا زیبایی‌شناسی، پوشاندن بدن تنها برای حفاظت از اندام‌ها نبود. در تاریخ مدرن نیز مساله تنها فشار بر بدن و تحمیل انضباط به آن نیست، ارزش‌گذاری نحوه‌ی بازنمایی بدن به‌وسیله‌ی پوشش و لباس، در نهایت به‌دنبال مالکیت بدن‌ها به ویژه بدن زنان است؛ چه در جوامع سنتی و ایدئولوژیک با پوشاندن آن و چه در غرب برای تبدیل بدن زنان به کالایی جنسی که قابل مصرف است. در هر حال به قول باربارا کروگر هنرمند معاصر، بدن ما اکنون تبدیل به زمین جنگ شده است؛ جنگی میان ما با خودمان، با عرف، با ایدئولوژی، با رسانه‌ها و با قوانین.


بعد از آخرین نمایشگاه گروهی‌ ما در ایران با عنوان «مرحله‌ی آینه یا آنچه من نیستم»، در سال 2015 در گالری آرته، با درون‌مایه‌ی سکسوالیته و جنسیت – که با فشارِ نهادهای وزارت ارشاد، سانسور و زودتر از موعد بسته شد – و با الهام از آثار باربارا کروگر، به شکل‌گیری یک فان‌زین فکر کردم که با مطالعه‌ی تاریخ فرهنگی بدن در حکومت‌های تئوکراسیِ توتالیتر شکل گرفت. فان‌زینِ «زمین نبرد» که در دسامبر 2021 کامل شد، دربرگیرنده‌ی بخشی از عکس‌های مستند اجتماعی در نمایشگاه‌های «عکاسان معاصر ایران» در گالری کوئین تورنتو، نمایشگاهِ «منفی پنج» در کمیسیون بین‌المللی یونسکوی تهران و مستندنگاری‌های سه سال اخیر است تا روایتِ تصویری پرسه‌های من در شهر با این مفهوم شود که اکنون رابطه‌ی بدن و شهر در حکومت‌های ایدئولوژیک، شهر را از فضای چندبعدی اجتماعی-فرهنگی که با تعامل و تعادلِ بدن شهروندان شکل می‌گیرد، به فضایی سطحی تبدیل می‌کند که بدن در آن فقط در رفت و آمد میان دو نقطه حضور دارد. اکنون بدن‌های ما تبدیل به زمین نبردی شده‌اند که در آن، فردیت هر شهروند به‌عنوان راوی داستانی منحصربه‌فرد، سرکوب می‌شود تا به توده‌ای تبدیل شود که به عنوان سرمایه‌ای ایدئولوژیک، قابل مصرف است. روایت من در «زمین نبرد» مانند هر داستانی، فراز و نشیب دارد، در چند فضا و حال و هوای مختلف برداشته شده‌ و مانند آنچه که در فرم دیده می‌شود، با پرسش‌ها و برداشت‌هایم نسبت به مساله‌ی بدن در شهر، تغییر شکل داده است، درست مانند برداشتِ جامعه و خودمان از بدن‌ در پستی و بلندی خیابان‌های شهر.


امین شاهمرادی

Barhen Studio Logo

barhenstudio@gmail.com

  • Behance
  • X
  • Youtube
  • Instagram

© 2018 Barhen Studio

bottom of page